عکس حلوای آرد گندم
narges.m70
۲۳
۴۷۰

حلوای آرد گندم

۱۷ خرداد ۹۷

اول ازدواج ما بود. ناراحتی همه جور کشیده بودیم. همه جور. آخر اونقدر خسته شدم از ناراحتی که یک روز پا شدم خودم رو راحت کنم بابا، از این ناراحتی. مگه چه خبره؟ صبح زود، تاریکی بود. پا شدم، طناب رو برداشتم انداختم پشت ماشین. برم قال قضیه را بکنم. برم خودکشی کنم. برم... رفتیم. اطراف میانه بود. سال سی و نه. رفتم آقا. توتستان بود بغل خونه ما. نزدیک خونه ما. آمدیم طناب... تاریک بود. طناب را هر قدر می‌نداختیم گیر نمی کرد. یک مرتبه انداختم گیر نکرد، دو مرتبه انداختم... گیر نکرد،سومی،آخر خودم رفتم بالا. رفتم بالا طناب را گیر دادم،دیدم آقا یک چیز نرم خورد به دستم. توت بود. چه توت شیرینی... شیرین بود. اولی رو خوردم. دومی رو خوردم. سومی رو خوردم. یک وقت دیدم هوا داره روشن میشه. آفتاب زده بالای کوه رفیق. چه آفتابی! چه منظره‌ای! چه سبزه‌زاری! یک وقت دیدم صدای بچه‌ها میاد. بچه‌ها مدرسه بودن. آمدن دیدن من توت میخورم،گفتن آقا درخت رو تکون بده. ما هم درخت رو تکون دادیم. اینا خوردن. اینا خوردن من کیف می‌کردم. خوردم بله. یه خورده‌ام ما جمع کردیم. آمدیم تو خونه. خانوم ما هنوز از خواب بیدار نشده بود.
آمدیم یه خورده هم دادیم به اون. اون هم خورد. اون هم کیف کرد. رفته بودم خودکشی کنم، توت چیدم آوردم اینجا. آقا یه توت ما رو نجات داد. یک توت ما رو نجات داد.
نقش اول فیلم: توت رو خوردی و خانوم هم توت رو خورد و همه چی خوب شد!؟
مرد آذری: خوب؟! خوب نشد. فکرم عوض شد. البته که اون ساعت خوب شد، ولی فکرم عوض شد حالم عوض شد....
#عباس_کیارستمی (طعم گیلاس)
...